ممنون تهران عزیز، لطفا چاق نشو
به گزارش همشهری آنلاین، حامد فوقانی؛ روزنامه نگار، در یادداشتی درباره تهران نوشت: در این چند روز عید نوروز، بسیار قربان صدقه پایتخت کشورم رفتم. چه وقتی صبحها پای در دامنههای کوه البرز یا ساحل دریاچه شهدای خلیج فارس (چیتگر) گذاشتم، یا به مرور تاریخ در موزههایی مثل موزه فرش و گلستان پرداختم، یا گذرم به خانههای تاریخی مرکز شهر افتاد یا چه شبها یکی از مهمانان برنامههای پارک ملت یا برج میلاد شدم.
تهران آنقدر خوبیهای فراوان دارد که میتوان از ایرادات آن مثل هرشهر بزرگ دیگری در جهان چشم پوشید. نه لایق عنوان «پیرمرد عبوس» است و نه «کولی خمیده با کت خاکستری». واقعاً بیانصافی است که پس از شناخت و دوست داشتن تهران و غصه خوردن برایش، صفتی نامناسب را به آن نسبت دهیم.
هزار ماشاالله به قد و بالای آن؛ از بوستان قائم در یافتآباد تا قبلهگاهش در ری. از تاج طبیعت در تنفسگاهش عباسآباد تا نگینش، شمیران. از دریاچهای که در غرب پهن کرده تا جنگلهایی که در شرق گسترانیده. از باورهای مردم تا داستانهای کهنی که در قلبش، عودلاجان، بازار، شوش، مولوی، سیتیر و رودکی همچون قصه میدان مشق، مشق فرهنگ و هویت شدهاند. چه بلند بالایی باشد در کف به مانند خیابان ولیعصر و چه به فلک رخ نمایان کرده باشد عین برج میلاد. چه هزار داستان نهفته در دلش باشد همچون برج آزادی و چه جلوگر معماری مدرن با ساختمان پلاسکو.
تهران لایق بهترین عناوین است. اگر ریودوژانیرو، پاریس، مادرید، استانبول، مونیخ، وین و توکیو، سئول، دوحه، ایروان، باکو، بانکوک، تاشکند و … هرکدام لقبهای زیبایی مثل عروس شب، مرد هیکلی، قلعه سنگی، شهر نور، شاهین زیبا، شهر مناظر دلفریب میان کوه دریا، شهر مذاکرات و … گرفتهاند، جای تعجب است که چرا برخی از کارشناسان شهری هرچند دلسوز تا میخواهند لقبی برای تهران انتخاب کنند، تنها با واژههای پیر، فرسودگی، آلودگی، تاریکی و ژندهپوش و امثال آنها عبارت میسازند و بدرقهاش میکنند. تا واژههای تجربه، باهیاهو، پرتکاپو، زندگی، حیات، موسپید، پهلوان، تنومند، تاج و تخت، شکوه، اقتدار، مستحکم و نمونههای فراوان مشابهشان وجود دارد چرا برخی اصرار دارند که حتما از واژههای منفی برای سکونتگاهشان بهره ببرند.
مگر نه که همین تهران در نوروز دوچندان زیبایی هایش را به رخ میکشد. در شبهای ماه مبارک، تهران با برنامههای پرشور شهرداری، پرنورتر، زندهتر، پرشورتر و دلانگیزتر از همیشه شده بود. و آنچه که اکنون از نهان این زیباییهای بهار قرآنی و نوروزانه برون میآید، دیدن باطن زیبای تهران است. حکایت جوانمردی و دلاک حمام و شیخ ابوسعید است. دیدن چرکهای یک ابرشهر کار سهل است و البته رفع آنها بسیار سخت. تهران هم مثل بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، آسیب اجتماعی، آلودگی هوا، ترافیک و بافت فرسوده به اندازه خودش دارد، با این حال زیبایی خاص و هویت ستودنی هم کم ندارد؛ همانهایی که بسیار از شهرهای بزرگ ندارند.
از طرفی نوروز یادآوری میکند که ما ساکنان با خودروها و فراموشیهایشان چه بالایی بر زیستگاه اصلی خود آوردهایم. وگرنه چطور در این ایام گردشگرپذیرتر با آسمانی آبی و آرامشی روحنواز میشود؟ تهران مهمانپذیزی که با سخاوت خودش را فربه کرده تا میزبان جمعیتی سنگین از اقوام گوناگون و ساکنان دیگر شهرها باشد.
و سخن آخر با تهران عزیز: لطفاً بیش از این گسترده و چاق نشو.